- سلام

+ عه اومد

+ سلام

+ سلام آقا

+ ااااااای ولم کن

+ (با سرعت نزدیک می‌شود و با دستانی قفل شده در پشت) سلام

+ دیر اومدین چرا ؟ :/

- خواب موندم ببخشید

+ :O آقا معلما هم مگه خواب میمونن؟

- خب آره دیگه، منم باید بخوابم خو :/

+ پس الآن کی باید دعواتون کنه؟ :|

- خودم :)

+ چوجوری؟ (۳۰ ثانیه ادا کردن این کلمه طول می‌کشد!)

- بهش فکر نکردم، باید فکر کنم!

+ بچه هااااااا ساکت، آقا می‌خواد فکر کنه

- :| همین الآن؟

+(سکوت)

- فکر کردنم یه کم طول می‌کشه، آخر کلاس بهتون میگم

+ باشه آقا

+ اوهوم

+ هاهاها ... چه باحال!

+ آقا اگه یادتون رفت؟

- نه یادم نمیره ...... خب بچه ها رباتی که قرار بود کاملش کنید رو در بیارین ببینم

+ (صدای همهمه و تلق تلق!)

+۱ آقا ما یادمون رفته بیاریمش

+۲ دروغ میگه کاملش نکرده (نگاه شیطنت آمیز)

+۱ (نگاهی پر از التماس و غم به معلم غمی به وسعت ابر موسمی، و البته اشاراتی با مضمون تسویه حساب خطاب به +۲)

- اشکال نداره، برای جلسه بعد بیارش، این جلسه هم برای اینکه عقب نیفتی بیا مال منو بگیر و باهاش کار کن

+۱ چشم آقا

- خب بچه ها جلسه قبل بدنه‌شو ساختیم امروز میخوایم موتورشو نصب کنیم، کی میدونه گیربکس چیــ.......

+۳ عهههههه بیشعور (؟) آقا ببینین پاشو زد به چرخ و فلکم پره‌شو خم کرد !

+۴ بیشعور خودتی، آقا ببینین، یه چیزی بهش بگین الکی فحش میده

- خب راست میگه نباید فحش بدی که

+۳ عه آقاااااا زده رباتمو خراب کرده اونوقت شما میگین چرا فحش میدی؟ این انصافه که الان همه چرخ و فلک دارن و من ندارم؟ نه آقا این واقعا انصافه؟

+۴ اونکه چرخ و فلک نبود که، پنکه بود !

+۳ (با حالت گریه) پنکه خودتی (؟)

- عه بچه ها با هم دوست باشین، دعوا نداره که، الان میام برات درستش می‌کنم

+۳ نه آقا، زده رباتمو خراب کرده منم باید بزنم رباتشو خراب کنم :(

+۴ هاهاها ..... تو به پنکه میگی ربات؟

(خنده کلاس)

- بچه ها بسه دیگه، امیرحسین تمومش کن (حرکت به سمت +۳ و مکالمه با صدای آرام) ولش کن بابا، من باهاش قهر میکنم

+۳ آقا نباید اصلا جوابشو بدینا، باهاش حرف هم نزنین :(

- اونجوری که مامانش دعوام میکنه که

+۳ (بعد از کمی مکث) باشه، اجازه میدم جوابشو بدین ولی باید از ته دل باهاش قهر باشینااااا

- باشه عزیزم از ته دل

+۳ قول؟ (دراز کردن دست به نشانه دست دادن!)

- (دست دادن) قولِ قول

+۳ (یک لبخند معنادار، لبخندی که هیچ غمی در دنیا توان نابودیش را ندارد، لبخندی که با هیچ چیز حتی شادترین و بهترین لحظه ها قابل معاوضه نیست!)

- خب بچه ها ......

این مکالمه دقایق ابتدایی جلسه سوم کلاس رباتیک بود، کلاسی با ۱۰ کودک ۷ تا ۹ سال، کلاسی که اولین تجربه‌ی تقریبا اجباری من در زمینه کار با این محدوده‌ی سنی محسوب میشه.

کار کردن با بچه ها سخته، انرژی واقعا زیادی لازم داره اما بسیار بسیار شیرین و لذت بخشه! تمام سختی کلاس با یک جمله شیرین کودکانه برطرف میشه، تمام خستگی و ناراحتی کل روز با یک لبخند بچه ها از بین میره! واقعا خوبه.

پ.ن.  مدیر یکی از مراکز آموزشی بهم گفتن که بیا برای این محدوده‌ی سنی هم کلاس بزار، به هیچ وجه موافق نبودم، اما با دلایلی که بیان کردن برام، تصمیم گرفتم حداقل یکبار امتحان کنم!